" نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"

ساخت وبلاگ
" این روزها می شنـوم " Gloria Gaynor-i will survive " این روزها می بینـم " women talking - 2022 " این روزها می خوانـم " تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار-نشر ثالث آمار MeLoDiC آگاهی ، صلح ، آزادی ، برابری . " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"...ادامه مطلب
ما را در سایت " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-tefeh بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 6:44

فکر کردن به تو راحت ترین کاریه که این روزها می تونم انجامش بدم. نیازی به تلاش اضافی ندارم. خیال تو مثل آبِ خوردن جریان پیدا می کنه تو رگ و ریشه‌م، انگار که جا خوش کرده اون دور و برا. آروم میاد و دست بی حوصلگی من رو می گیره و می بره به یـه جاهایی تا یادم بیاره هنوز این زندگی انقدر ارزش داره که تا تهش پیش رفت. زندگی ترسناک بوده برای من، حتی اگه حالم خوب بوده باشه. ته تهش فکر که می کنم وحشت برم می داره چون همه چیز ترسناکه، حتی رفتن تا سر کوچه واسه خریدن یه سطل ماست (!) ولی دستم رو که می گیری دیگه چه اهمیتی داره؟ چه اهمیتی داره وقتی قراره این تونل وحشت با "تـو" سپری بشه؟ با اومدنت معیارای منطقی من رو تغییر که نه، انداختیشون دور که انگاری این زندگی انقدام چیز گنده ای نیست که بخوای با معیار و منطق سختش کنی. ولی تو منطقی میای برای من. انقدی که بتونم حرفایی که سال هاست حتی از زدنش به خودم می ترسم رو بهت بزنم و بعدش پشیمونی نیاد سراغم. یا یه جوری غذام رو بخورم که از کثیف شدن دور لبم خجالت نکشم. تو آشنا میای برای من! انگار سال هاست که می شناسمت. انگار لازم نیست ازت بپرسم حالت چطوریه، با نگاه کردن بهت هم دستگیرم می شه که امروز هوا انقدام که باید دلچسب نبوده برات. نمی دونم به این جور چیزا چی می گن. عشق رو نمی شناسم. نمی فهمم فرقش با دوست داشتن چیه. نمی دونم بده یا خوبه. اما این دل پیچه ای که نسبت به تو دارم و معلوم نیست تا ته دنیا قراره ادامه داشته باشه یا همین فردا که از خواب بلند می شم دیگه از بین رفته باشه، مهم نیست برام، مهم همین حال و هوای خوبیه که این روزا قاطی نور خورشید از لای پنجره می تابه به سر و صورتم و یادم می ده حالم انقد می تونه با یه غریبه خوب بشه، حتی اگه دور باشه ازم. هر " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"...ادامه مطلب
ما را در سایت " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-tefeh بازدید : 55 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 15:05

اینجا را دوست می دارم. شاید قبلا هم گفته باشم: من - فقط - به اینجا تعلق خاطر دارم. اغراق نکرده ام. امنیت را به وضوح در اینجا احساس می کنم. آدم های اینجا خیلی سوال پیچم نمی کنند. من عادت ندارم زیاد از خودم بنویسم. حریم شخصی را دوست می دارم اما اینجا حتی با استعاره و ایهام هم که شده حالم را نوشته ام. این را بیشتر دوست می دارم. این که حس و حالم را با ایزارهای ادبیات بنویسم و دیگران خودشان را در آن بیایند و کمی از وجودشان خالی شود. اینجا را دوست می دارم چون اگر نبود، من و نوشته هایم در همان انشاهای دوران کودکی باقی می ماندیم. همان هایی که "م" وقتی بعد از چندسال پیدایم کرد پرسید:" انشاهای خوبی می نوشتی، بازهم می نویسی؟". شاید منظورش همان انشایی بود که کلاس سوم دبستان راجع به پاییز نوشته بودم و معلمم هیچ گاه باور نکرد که خودم آن را نوشته ام.. اینجا را دوست می دارم. اینجا نقطه ی امن زندگی من است. اینجا به من بال پرواز داده است. می توانم بنویسم و در نوشتن بـد باشم. اینجا بد بودن را مذمت نمی کند. آغوش اینجا برای من همیشه باز است. در روزهایی که خوب بوده ام، در روزهایی که بد بوده ام و در بیشتر روزهایی که نمی دانستم چه هستم. اینجا همیشه با من است. مهم نیست کجا باشم. مهم نیست فردا آدم بدی بشوم، اینجا من را هر طوری که هستم می پذیرد و نیازی به فهمیدن جغرافیایم ندارد. برای عنوان اینجا فکر نکردم. خودش پیدایم کرد. راستش را بخواهید حتی یادم نمانده بود کدام روز از اسفند اینجا را خلق کرده ام اما اسفند برای من همیشه ماه ساختن بوده است، منتهی به سال دیگر. آدم هایی که اینجا پیدا کرده ام را دوست می دارم. بوی خوشی دارند. امن اند. آدم های زیادی را دیده ام. داستان های زیادی زا خوانده ام. اینجا اصل زندگی " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"...ادامه مطلب
ما را در سایت " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-tefeh بازدید : 65 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 15:05

بعد از بیدار شدنم بیاد آوردم این دومین‌باریست که اتفاقی این‌چُـنین برایم رخ می‌دهد، با این‌که هیچ تصویری از دفعه‌ی پیش در ذهن ندارم. نمی‌دانم کابوس به چه شکل است، هیچ‌گاه تعریفی از آن را یادنگرفته‌ام اما بگذار بگویم که تنها یک خواب بود، عجیب و پر از تخیل. کلیاتش را به‌خاطر دارم اما واضح؟ ابداً. فقط حسی عمیق از تاسف و پشیمانی را بیاد می‌آورم. حس عمیقی که خواستار بازگشت بود. آن را به‌وضوح بیاد می‌آورم. تمام آن لحظات (که بی‌نهایت حقیقی بنظر می‌آمدند) فقط خواستار آن بودم که ای کاش این یک خواب باشد. عمیقاً خواستمش. نمی‌دانم چقدر طول کشید اما نهایتاً بیدار شدم. هنوز گیج و منگ آنـم. هنوز طعم واقعیت آن زیرزبانم هست و من مدام با خود می‌اندیشم که شاید حقیقتاً واقعیتی بوده‌است و با یک آرزو تبدیل به خواب شده‌است.. شاید این همان برگ برنده‌ی من بوده‌است: "گریز از پشیمانی‌هایم". گریز از حقایقی که دوستشان نمی‌داشته‌ام و از من بدور بوده‌اند. شاید همه‌ی ما بازگشته‌ایم اما بازگشت‌هایمان را بیاد نمی‌آوریم.. شاید هنوز فرصتی باقیست تا از اعماق وجودمان آرزو کنیم که ای کاش یک خواب باشد و بیدار شویم. کسی چه می‌داند شاید هنوز خوابیم و بیدار شدنمان نیازمند یک آرزوی عمیق و حقیقی‌ست../* عنوان one direction - night changes بشنوید# لاطائل " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"...ادامه مطلب
ما را در سایت " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-tefeh بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 17:49

When i saw Him, Home stopped being a “place” and became a “person”.. Yes! He is Home.. that’s amazing, but.. i mean.. How can He do that ? * title: Home - Bebe Rexha, Machine Gun Kelly & X Ambassadors listen " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"...
ما را در سایت " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-tefeh بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 17:49

- موضوعی که جدیداً متوجه آن شدم، قانون نوشته ای در هتل داریست که استثنائاً آن را رعایت نمی کنند. این که اگر خانمی تنها برای گرفتن اتاق اقدام کند باید هتل اول او را بفرستد اماکن! در حالی که در مقابل برای مردان چنین قانونی وجود ندارد (گرچه برای هر دو مضحک است). خواستم این حس عمیق تحقیری که از زمان فهمیدن این قانون در وجودم ایجاد شده است را با شما به اشتراگ بگذارم.-- یک موضوع دیگر که این مدت فکرم را درگیر کرده است اینست که ما زن ها خیلی وقت ها حتی متوجه آن نیستیم که حقمان پایمال شده است و آزادیمان را از ما گرفته اند (!) و باور کنید درد این بیشتر است. مثل پرنده ای که در قفس زاده می شود و در آنجا می میرد و هیچ گاه نمی فهمد که پرواز و آسمان حـق او بوده اند.--- آن چهار واژه ای که سال هاست در ستون اینجا خاک می خورند را تکرار می کنم: صلح ، آگاهی ، آزادی ، برابری.# وضعیتی در حالِ تغییر " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"...ادامه مطلب
ما را در سایت " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-tefeh بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 21:50

" این روزها می شنـوم " James Young - infinity " این روزها می بینـم " Normal People " این روزها می خوانـم " شعر زمان ما-اخوان ثالث-نشرنگاه آمار MeLoDiC آگاهی ، صلح ، آزادی ، برابری . " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"...ادامه مطلب
ما را در سایت " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-tefeh بازدید : 127 تاريخ : شنبه 4 تير 1401 ساعت: 11:35

از حضورِ سکرآور تو سر به بیابان که هیچ تَـن به آسمان زده أم.. * عنوان سعدی " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"...
ما را در سایت " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-tefeh بازدید : 163 تاريخ : چهارشنبه 19 شهريور 1399 ساعت: 22:36

گفته بودند عشق رهایی ست پس من در بندم چرا ..؟ * عنوان مارگوت بیکل - ترجمه ی شاملو و زرین بال " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"...
ما را در سایت " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-tefeh بازدید : 142 تاريخ : چهارشنبه 19 شهريور 1399 ساعت: 22:36

چیزِ زیادی نبود.
بود؟

* عنوان آهنگ الکی _ سیاوش قمیشی

" نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد"...
ما را در سایت " نگرانم، نکند این شب‌ها/کسي تو را بیشتر از من از خدا بخواهد" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-tefeh بازدید : 163 تاريخ : دوشنبه 11 آذر 1398 ساعت: 22:29